صبح بعد از کلی درگیری با آلودگی ها و بحث کردن در موردش (اصلا مهم نبود که با کی بحث می کنم موضوع فقط تخلیه بود )به همراه فحش دادن به مدیر محیط زیست که چرا ما رو تعطیل نکرده.
کلی در گیری با این ماسک لعنتی داشتم.
بعد رسیدیم مدرسه تو راهرو نر گسو می بینم به محض دیدن من یه لبخند گشاد می زنه باخودم گفتم احتمالا اینم اثر الودگی هواست .بعد میام بشینم متوجه نگاه خیره نرگس با همون لبخندش می شم .میپرسم چی شده؟
هیچی نمیگه و لبخندش بیشتر کش میاد تو فکرم فحش بود که به نرگس تقدیم می شد.
زنگ اول فیزیک داشتیم و کلی درگیری وتنها حرکت من پاک نویس کردن دفتر شیمی و فحش زیر لبی به آموزش پرورش.
زنگ دوم دینی داشتیم ومجبور به نوشتن کلی نکته کنکوری و مغزم همچنان به کنکور وآن کس که کنکور رو ابداع کردفحش میداد.
زنگ سوم زبان داشتیم و معلم گرام و نماینده سر رضایت فردی و اجتماعی بحث می کردن و جواب من لبخند وفحش(البته به طور زمزمه وار) بود.
وسط بحث یکی از بچه ها :گرمه پنجره رو باز کنید
من :نه هوا آلودست
مصلحی جان:بزار آلودگی هامونو با بیرون تبادل کنیم
مریم:تا به تعادل آلودگی برسیم
من:دی
به هر بد بختی بود مدرسه رو گذروندیمو راهی خونه شدیم .اومدم از سرویس پیاده شدم راننده خر حرکت کرد و من نیمی در ماشینو نیمی در هوا بودم که با جیغ یکی از بچه ها راننده وایساد و معذرت خواست وجواب من سکوت و بازم فحش بود.
بعد از ظهر رفتم بانک بسته بود مجبور شدم دو تا خیابون طولانی رو اونم تو اون آلودگی طی کنم و وقتی به شعبه بعدی رسیدم کارمندش میگه سیستم ها دچار نقض فنی شدن و نیاز نیست بگم که فححححش می دادم.
و الانی که دارم اینو می نویسم به شدت دچار سوزش چشمم و ارواح و جوارح و اقوام مدیر محیط زیست کلا فحش بارون شدن.
پ.ن:یه برنامه ریخته بودم که فکر کنم به فردا موکول می شه. فردا ازش رونمایی می کنم براتون.
پ.ن:خیالت راحت شد