این نیز بگذرد
چهارشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۱ ب.ظ
امروز امتحان پیشرفت تحصیلی داشتیم (به اصطلاح ماکه پیشرفت نکردیم هیچ پس رفتم داشتیم )و از اونجایی که خیلی بهمون فشار اومده بود مدرسه برامون تدارک چایی دیده بود(باشیرینی خودمون باید می خوردیمش) که معلم جبر حظور یافت وما چایی نخورده دهنمان سوخت ولی مرحمت فرمودن اجازه دادن و ما هم حمله .بچه ها همه چایی خوردن و برگشتن که رضا سینی به دست وارد شد چایی خانومو گذاشت رو میز .
خانوم:درسته من پسر دارم ولی راضی به زحمت نبودم.
رضا:ها!!؟
کل کلاس رو هوا:)))))
رضا: اهان نه من نیتم خیر بود .
من:مبارکهههه
کل کلاس رو فضا:)))))))
۹۴/۰۹/۱۸